زمانی که تصمیم به انجام یک پروژهی فرآیندکاوی در سازمانتان میگیرید، تشخیص این که کدام فرآیند برای انجام فرآیندکاوی روی آن مناسبتر است، کاری پیچیده و مشکل است.
دسترسی داده و آگاهی نسبت به فرآیند
یکی از راههای ارزیابی فرآیندها جهت انتخاب برای انجام فرآیندکاوی، ارزیابی و میزان دسترسی به دادههای آن و سطح آگاهی نسبت به آن فرآیند است.
دسترسی به دادهها ناظر به وجود یا عدم وجود سیستمهای اطلاعاتی در سازمان است که پیاده سازی فرآیند را پشتیبانی نموده و دادههای حاصل از اجرای فرآیند را ذخیره نماید. آگاهی نسبت به فرآیند نیز ناظر به اطلاعات کارکنان در مورد چیستی و ماهیت فرآیند است.در شکل بالا 4 موقعیتی که ناظر به دو معیار مذکور ممکن است به وجود آید آورده شده است. موقعیتهای 4 گانه در ادامه توضیح داده شدهاند:
1-موقعیت پایین – چپ: دسترسی کم به دادهها و آگاهی کم نسبت به فرآیند
دسترسی کم به دادهها و آگاهی کم نسبت به فرآیند در خصوص برخی از فرآیندهای سازمانها نه تنها اطلاعاتی خاص در مورد اجرایی شدن آنها در سیستمهای اطلاعاتی وجود ندارد بلکه فرآیند نیز به طور مشخص تعریف و مشخص نگردیده است.
بطور مثال فرآیند برنامه ریزی سالیانه دریک شرکت تولیدی را در نظر بگیرید. این فرآیند یک بار در سال اجرا میگردد. معمولا اجرای این فرآیند نیز از طریق برگزاری جلسات متعدد با حضور مدیران سطوح مختلف شرکت صورت گرفته و خروجیهای آن معمولا صورت جلسات و بیانیه برنامه ارسال آینده است.
درخصوص این دسته از فرآیندها که فرآیندهای غیرساخت یافته نیز نامیده میشوند، تمرکز باید بر روی تعریف، مستندسازی و تصویب فرآیندها در سطح سازمان باشد. این گام پیشنیاز تبدیل این فرآیندها به فرآیندهای تکرار شونده و یا بکارگیری سامانههای اطلاعاتی در اجرای فرآیندها است.
*میزان تناسب برای فرآیندکاوی: فرآیندهای غیر ساخت یافته تناسب کمی برای انجام فرآیند کاوی داشته و دلیل آن عدم وجود دادههای کافی و عدم وجود درک دقیق از فرآیند در سازمان است.
2– موقعیت بالا – راست : دسترسی کم به دادهها و آگاهی زیاد نسبت به فرآیند
بسیاری از فرآیندها در سازمانها وجود دارند که علیرغم اینکه به خوبی تعریف و تصویب شدهاند ولی هنوز به صورت دستی در سازمانها اجرا میگردند.
بطور مثال فرآیند صدور پروانه ساخت در یک شهرداری را در نظر بگیرید که هنوز دیجیتال نشده است. بنابراین یک سامانه اطلاعاتی وجود ندارد که دادههای حاصل از اجرای فرآیند را ذخیرهسازی نماید.
درخصوص این دسته از فرآیندها تمرکز باید روی دیجیتالی نمودن آنها بوده که به معنی ایجاد یک سامانه اطلاعاتی جهت پشتیبانی اجرای فرآیند باشد.
*میزان تناسب برای انجام فرآیندکاوی: از آنجا که دادهای در دسترس نیست، لذا فرآیندهای دستی را بطور مستقیم نمیتوان مورد فرآیندکاوی قرارداد. اما به دلیل وجود آگاهی زیاد نسبت به فرآیند دو اقدام زیر پیشنهاد میگردد :
الف : درحال حاضر دادههای اجرا شده فرآیند را از روی اسناد پشتیبان کنندهی فرآیندها (مانند فرمهای سازمانی، مکاتبات اداری و…) جمع آوری نموده و با استفاده از آنها فرآیندکاوی در خصوص آن فرآیندها صورت پذیرد. با توجه به نظریهی بالا، جمع آوری داده درخصوص این فرآیندها میبایست مباحثی مانند تعمیمپذیری و قابلیت اطمینان نتایج را در نظر گرفت و سپس به انتخاب برخی از پروندهها جهت جمعآوری داده پرداخته شود.
ب : در فاز دیجیتالسازی نیز به این امر دقت شود که این امر به گونهای صورت پذیرد که دادههای اجرایی شدن فرآیندها ذخیره سازی شده تا بتوان در آینده از ابزارهای فرآیندکاوی جهت تحلیل فرآیند استفاده نمود.
3 – موقعیت پایین – راست : دسترسی زیاد به دادهها و آگاهی کم نسبت به فرآیند
برخی از قرآیندهای سازمانی وجود دارند که توسط سامانههای اطلاعاتی پشتیبانی شده اما آنها کاملا غیرساخت یافته بوده و سامانههای اطلاعاتی پشتیبانی شده اما آنها کاملا غیر ساختیافته بوده و سامانههای اطلاعاتی اجازهی رفتاری کاملا منعطف به کارکنان میدهند.
بطور مثال امروزه بسیاری از بیمارستانها دارای سیستم سلامت و HIS بوده که تمام اقدامات کادر درمانی و غیر درمانی برای بیماران را ذخیرهسازی مینمایند. درحالیکه جریان حرکت بیماران و عملکرد پزشکان دارای انعطاف بسیار بالایی است. در اینصورت اگر فهم دقیق فرآیند و بهبود آن مورد علاقهی مدیریت باشد، فرآیندکاوی بهترین ابزار جهت کشف فرآیند در حال اجرا است. این فاز کشف فرآیندی میتواند مبنایی جهت تحلیل و بهبود را فراهم آورد.
*میزان تناسب برای انجام فرآیندکاوی: شناسایی و تحلیل فرآیندهای مبهم سازمانی یکی از کاربردهای بسیار جذاب فرآیندکاوی است. از آنجا که دادههای اجرای فرآیند موجود بوده، انجام فرآیندکاوی شناخت دقیق از فرآیند در اختیار سازمان قرار دهد و حالات مختلف فرآیند را مورد تحلیل قرار دهد.
4- موقعیت بالا – راست : دسترسی زیاد به دادهها و آگاهی زیاد نسبت به فرآیند
زمانی که فرآیندی به خوبی تعریف و تصویب شده و سیستمهای اطلاعاتی موجود در سازمان، اجرای آن را پشتیبانی مینمایند، آن فرآیند یک فرآیند اتوماتیک است. البته در سطوح مختلف میتواند متفاوت باشد.
بطور مثال یک سامانه ERP دیجیتال شده را در نظر بگیرید که بخشی از اقدامات هنوز به صورت دستی در آن انجام میگیرد. در این سامانه از آنجا که کارکنان سازمان میبایست ورود اطلاعات انجام دهند ( ولی پس از ورود اطلاعات موتور اجرایی سامانه به طور خودکار اطلاعات را برای فرد بعدی ارسال مینماید)، این سامانه دارای سطح پایینی از خودکارسازی است.
از طرف دیگر سامانهی ابطال بلیط هواپیما را در نظر بگیرید که بسیاری از بخشهای آن خودکار شده و بخش اندکی از کارها بصورت دستی توسط کارکنان صورت میپذیرد. این سامانه دارای سطح بالاتری از خودکارسازی است. در نهایت نیز یک فرآیند خودکارسازی شدهی تولید را درنظر بگیرید که به هیچ وجه کاری به صورت دستی انجام نمیدهد. در این حالات تمرکز بر روی بهینهسازی فرآیند و یافتن نقاط بهبود در فرآیند بوده که فرآیند را وارد چرخهی بهبود نماید.
*میزان تناسب برای انجام فرآیندکاوی: فرآیند کاوی ابزاری بسیار کاربردی برای این دسته از فرآیندهاست. البته باید دانست که هرچه فرآیند دارای سطح بالاتری از خودکارسازی باشد آنگاه بکارگیری فرآیندکاوی جهت بهینه سازی جذابیت کمتری خواهد داشت و در این دسته از فرآیندهای کاملا خودکار، فرآیندکاوی را جهت نظارت بر فرآیند و پایش عملکرد آن مورد استفاده قرار دهند.
ترجمه و تنظیم: دکتر مهرداد کرمانی
بدون دیدگاه